زندگی پر از احساسات چالش برانگیز است و بچه ها با مهارت های مدیریت ناامیدی از قبل برنامه ریزی نشده اند. خوشبختانه، با کمی راهنمایی و صبر زیاد، می توانید به فرزندتان کمک کنید تا راهبردهای مقابله ای را برای مقابله با ناامیدی های کوچک و بزرگ توسعه دهد، البته ناامیدی به خودی خود چیز بدی نیست، به کودکان کمک میکند تا یاد بگیرند که چگونه انعطافپذیرتر شوند.
تربیت کودکان شاد و با اعتماد به نفس شامل، کمک به آنها برای مقابله با ناامیدی است. فرزندان باید بیاموزند که انعطاف پذیر باشند و زمانی که چیزی می خواهند اما نمی تواند آن را داشته باشند، به خوبی از عهده آن برآیند.
وقتی والدین نوزاد تازه متولد شده خود را در آغوش می گیرند، طبیعتاً بهترین چیز را برای آنها می خواهند. آنها می خواهند از او محافظت کنند، او را پرورش دهند و همه فرصت ها را برای داشتن یک زندگی شاد به او بدهند. در عین حال، کودکان باید یاد بگیرند که با ناامیدی ها کنار بیایند.
یادگیری مدیریت و غلبه بر ناامیدیها باعث ایجاد انعطافپذیری در فرزندان میشود، اما برای والدین سخت است که عقب بمانند و به کودکان اجازه دهند خودشان با آن کنار بیایند.
کودکان اغلب با ناامیدی دست و پنجه نرم می کنند. هم با کارهایی که میخواهند به تنهایی انجام دهند، هم انتظارات را برآورده میکنند و هم با محروم شدن از چیزهایی که میخواهند. زندگی میتواند پر از ناامیدی باشد، اما اگر بچهها مشکلاتی را تجربه کنند و یاد بگیرند که وقتی چیزی را میخواهند و نمیتوانند آن را داشته باشند، چگونه با آن کنار بیایند.
والدین می توانند به طرق مختلف به کودک ناامید کمک کنند، از طریق کمک به آنها در یادگیری روش های بهتر ابراز وجود، آموزش نحوه درک احساسات خود و نشان دادن نحوه مدیریت احساسات خود.
برای خواستن و یا به دست آوردن چیزی باید به آنها یاد بدهید که درخواست خود را محترمانه بگویند. به عنوان مثال: وقتی چیزی می خواهند بگویند، لطفا، ممکن است.
همیشه قرار نیست با خواسته های محترمانه فرزندان کنار آمد، باید بدانند که در بعضی مواقع حتی اگر هم خواسته هایشان را درست درخواست کنندف ولی اگر والدین به صلاح او ندانند ممکن است خواسته او را رد کنند و نه بگویند.
فرزندانمان باید یاد بگیرند که وقتی احساس ناامیدی به آنها دست داد، آن را بیان کنند و بگویند، من احساس می کنم ....، زیرا ... و من می خواهم .... و ....
برای همین هم من احساس ناراحتی می کنم، زیرا نمی توانم چیزی که می خواهم را به دست بیاورم و یا کاری که می خواهم انجام دهم و یا اینکه من احساس ناراحتی می کنم چون نمی توانیم به پارک برویم.
یکسری باید و نبایدها در هر خانواده ای وجود دارد، که همه اعضا خانواده باید به آن پایبند باشند. اگر این موارد اصولی و برای شما مهم باشند، نباید از آنها کوتاه بیایید، چون یکسری قوانین خانوادگیست و دیگر نمی توانید که آنها را به درستی اجرا کنید. به عنوان مثال:
• قاعده داشتن بیسکویت چیست؟
فرزندان نباید احساس کنند که برای خانواده شان مهم نیستند و به او توجه و اهمیتی ندارند. به عنوان مثال: در حین عصبانیت و ناامیدی فرزندتان به او بگویید، می توانم ببینم که واقعاً از اینکه نمی گذارم برنامه را تماشا کنی عصبانی هستی، اما باید تکالیف خود را انجام دهی و بعد به تماشای برنامه بنشینی.
در حین عصابانیت و ناامیدی فرزندان با او صحبت کنید. به عنوان مثال: وقتی از دوست خود عصبانی می شود، او را راهنمایی کنید که چه کاری می تواند انجام دهد و یا اینکه تمام کارهایی را که می تواند انجام دهد، حتی اگر ایده های احمقانه ای دارد را به شما بگوید، سپس می توانید بهترین ایده ای که به نتیجه رسیده اید برای امتحان کردن انتخاب کند.
وقتی می بینید که به خاطر موضوعی ناراحت است، به او بگویید که میخواهی راجع بهش صحبت کنیم؟
همیشه قرار نیست وقتی فرزندان کار اشتباهی انجام می دهند و یا حرف بدی می زنند آنها را سرزنش کنید. در مواقعی که کار درستی می کنند نیز باید آنها را تشویق کنید.
به عنوان مثال: وقتی که تکالیفش درست و به موقع انجام می دهد، تشویقش کنید و یا یک هدیه کوچک به او بدهید و بگویید که توانجامش دادی. آفرین که این همه تلاش کردی واقعاً سخت بود، اما در نهایت این کار را کردی! وقتی که از دست دوستشو یا خواهر و برادرش عصبی می شود اما رفتار درستی دارد، بگویید آفرین که از کلماتت برای گفتن احساست به او استفاده میکنی، میتوانم بفهمم که واقعاً عصبانی بودی، اما کنترلت را حفظ کردی.
اگر بر سر یک موضوع به نتیجه رسیده اید، اما امکان انجام آن را ندارید. از فرزندتان معذرت خواهی کنید و بگویید که من متاسفم که برنامه ها را تغییر دادم. باید می گفتم احتمالا به پارک می رویم. حالا که بارون میاد ایده خوبی نیست، می دانم که به خاطر تغییر نظرم با من مخالفت می کنی، اما نمی توانیم این کار را انجام دهیدم.
اگر فرزندتان در امتحاناتش نمره کمی گرفته و یا از چیزی ناراحت شده است، با او صحبت کنید و بگویید که من می بینم که هنوز هم احساس ناراحتی می کنی، اگر خواستی می توانیم در موردش صحبت کنیم. و یا اگر قرار است کاری را انجام دهد، به او بگویید که می تواند روی کمک شما حساب کند و چه کاری می تواند برای کمک به او انجام دهید.
همه کودکان باید بدانند که می توانند روی والدین خود حساب کنند که آنها را راهنمایی و حمایت کنند، به نیازهای ضروری آنها رسیدگی کنند و آنها را دوست داشته باشند. وقتی والدین استانداردهای واقع بینانه ای برای فرزندان خود دارند و گرما و محبت قابل اعتمادی را به آنها می دهند، این می تواند منجر به نتایج مثبت از جمله: سازگاری اجتماعی و رفاه کلی برای کودکان شود.
بچه ها اغلب با الگوبرداری از والدین مهارت ها را یاد می گیرند. بنابراین، همانطور که سعی می کنید با فرزند خود ارتباط برقرار کنید، بر صبور بودن، شنونده ای دقیق و محترمانه تمرکز کنید و به یاد داشته باشید که الگوی حل مسئله باشید.
به حرف فرزندتان گوش دهید و اجازه دهید بدانند که شما علاقه مند به شنیدن، در یک بحث محترمانه و آرام هستید، که او چه می خواهد و چرا. چرایی برای شنیدن آن بسیار مهم است. کودکان از این که ببینند بزرگسالان به آنها نگاه می کنند لذت می برند.